**********دوربرگردان**********

یه سری حرف اشنا........حالا.........چه تلخ..........چه شیرین..........

**********دوربرگردان**********

یه سری حرف اشنا........حالا.........چه تلخ..........چه شیرین..........

بچه پولدااااااااااار

بچه هاااااااااااااا

دیشب با دوست دخترام رفته بودیم گودبای پارتی...لامصب مکانشون قصربود....

ماهم فراریمونویه گوشه پارک کردیم.....

بعدازورودمون همه محو موهای نازواتوکشیده من شدن.....اره خییییییییییییییییییییلی نازشده بودم....

چندتادخترداشتن میامدن سمتم...... اغامنم نامردی نکردم ....دررفتم......

تااااااااااااازه اینوبگم..... بادوست دخترم.....همون که گفتم باباش انتالیازندگی میکنه.....همون که عاشق منه....اون....

قرارگذاشتیم بریم دوبی .............اره بابا باپول اون............

حالارفیق هاش:

نههههههههههههه...جون من .....ایول داری به مولا.....جدییییییییییییی....نه بابا...

بعدقیافه رفیق هاش:

بعدکم کم حسودی میکنن...میشه این:


اگه همه پسراااااااااااااااااااا....همینطوری خالی بندن یکی شونوبفرستیم مذاکرات هسته ای روخاتمه بده ........

خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ......

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااالا........


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.