**********دوربرگردان**********

یه سری حرف اشنا........حالا.........چه تلخ..........چه شیرین..........

**********دوربرگردان**********

یه سری حرف اشنا........حالا.........چه تلخ..........چه شیرین..........

چشم


اولش به خودت میگی فقط یه نگاه

تهش  باهم دوست میشین

بعدیه مدت بهت میگه:عخشم بایدبیای خواستگاری

توهم که عاشق... میری

بعداونم قبول میکنه ...ولی... بامهریه ی سنگین

بالاخره عروسی وعقد...بعدیه مدت دعواوجنگ

هیچی دیگه تهش اون طلاقش رومیگیره میره خونه ننه اش

تومیمونی ومهریه

میری زندان اونجاهم یه سرنگ الوده میره تودستت...ایدزمیگیری... میمیری

نتیجه:

خب چشمای بی صاحاب روببند....حالاخوب شدمردی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


نظرات 22 + ارسال نظر
حسین 14 مهر 1394 ساعت 07:43 http://ashegh1995.blogfa.com

فعلا که خوب دنیا مال دیگرانه اما غمش نصیب من شده..
قربون کرم خدا بشم..هه

بیخیال....میگذره دیگه..

حسین 13 مهر 1394 ساعت 09:52 http://ashegh1995.blogfa.com

هه..
با این که 3ماهه نخندیدم ولی جالب بود..

چراااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟واااااااااااااااااایی واسه چی ؟؟؟؟؟؟؟؟خدابد نده.....

ویـانـ 10 مهر 1394 ساعت 15:10 http://seyed531.blogfa.com

ازش میخواستم دست از سرم بر میداشت اگه قبول نمی کرد برخورد شدید

ازش خواستم قبول نکردبرخوردم بی فایده است چون مامان بابامم پشت اونن ...خیلی دوسش دارن

بهتَــرِهـ نـــَـدآشتِهـ باشیشــ!

تآ اینـ کِهـ دآشتِهـ بآشیُـ و

نــَــدونیـ بآ چَند نَفَر شَریکیــ !

به خداااااااااااااااااااااااااا

ســـــــــــــادگــــــی جــــــــــــــــــرم اســتـــــــــــــــــــــــ!!
ومـــــــــــــــن مجـــــــــــــــــرم سابقــــــــــــه دار....

هــ ــ ــ Heــ ــ ــه★

اره بابامنم همینطور...

سلام و مرسی از اینکه حضورتون رو ثبت کردین
خوش حال میشم بازم به وبم بیاید

پس چی معلومه که میام توهم بیا

شادی
پروانه ای است
که هر چه تقلا کنی
نمی توانی آن را شکار کنی
باید آرام باشی
تا روی شانه ات بنشیند
شانه هایت پر از پروانه باد ...

مرسی که اومدی....میام...

سلام،
خوش اومدی
حاضری بزنم؟!

صددرصد....حااااااااااااااااااااااااااااااضر

دانی که چرا زمین به دور خود میگردد؟
نه بهر من و نه بهر تو میگردد!
یک بار به عمر خود علی را دیده
دیوانه شده دور خودش میگردد!
عیدتان مبارک[گل]

عیدشماهم مبارک

مهیا 9 مهر 1394 ساعت 22:30 http://mahya98.blogfa.com/

سلام سلام تلاطــم بانوی نــاز خودم :)
بابا دمتـــ گرم چه شیکـــ شده وبتـــ منم که دیوانه ی باران ! اوووفــــ عالــــــــــی شده

قابل نداره متعلق به شماست مرسی که اومدی رفیق

عید غدیر خم پیشاپیش

عیدتان مبارک

ویـانـ 9 مهر 1394 ساعت 15:36

و چه نگاه های کوتاهی که حسرتی طولانی دارد

موافقم.....حالانگفتی تواگه جامن بودی.......چیکارمیکردی؟؟؟؟؟؟اینوبگو......

سلام!
حاضری شما زده شد!!

ایوووووووووووول....ببین کی اومده....بازم بیا

چای دم کن…خسته ام از تلخی نسکافه ها
چای با عطر هل و گلهای قوری بهتر است[گل]

باشه چشم گذاشتم دم بکشه

حمید 8 مهر 1394 ساعت 20:16 http://amirreza181091.blogfa.com

اینجا....

چه خبره؟؟

دعواست؟؟.....

شایدبشه گفت دعوا...به خدادیوونه ام کرده تاحالاگوشیم بودحالانوبت وبم شده...جون من شماباشین چیکارمیکنید؟؟؟هان؟؟؟

مهیا 8 مهر 1394 ساعت 19:56 http://mahya98.blogfa.com/

عَجبــــ ! جالب بود تلاطم جانِ بامعرفتِ دوست داشتنی!

مرسی... میام....مجبوری....توهم باید...بیای

سامی 8 مهر 1394 ساعت 17:15

لوس نشومنتظرم....دیرنکنی عصبی میشم....باامیرحسین ادامه بده

ساماااااااااااااااااااااان....اخرشمادوتامنودیوونه میکنید...باشه میام ...اعصاب معصابم نداری اخه

سامی 8 مهر 1394 ساعت 17:13

بابابی خیال اون روزا رو یادم نیارین اشکم درمیاد....خواستم شوخی کنم باهاتون.....بعدشم تلاطم مامان گفته بگم شب حتمابیا

نچ....اگه توباشی نمیام...

امیرحسین 8 مهر 1394 ساعت 17:09

باحال عمه ی تان است........خوبه خودت تادوسال ولش نمیکردی میگفتی دوسش داری به مارسید کجای اسمون تپید؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سامی 8 مهر 1394 ساعت 17:08

خخخخخخخخخخخخخخخ...باحلین شمادوتاچقدر...عین رمان هاااااااااااااا

برووووووووووو...خودت رویادت رفته.........

سامی 8 مهر 1394 ساعت 17:01

سلااااااااااااااااام....عین سلام های خودت خوبی ؟؟؟؟؟؟؟بابادیگه نیومدی مامان گفت امیرحسین ول کن نیست اره؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام........اره به خدادیوونه ام کردگوشیم روکم ترکوندحالانوبت وبم شده....ابروواسم نذاشته

نازی 8 مهر 1394 ساعت 16:37

ماکه بستیم...........به بقیه بگو

مرسی که بازاومدی.....

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.